فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۴۶ - در زندان قصر: سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست گفتنِ لفظِ مبارکبادِ طوطی در قفس شاهدِ آیینه دل داند که جز تقلید نیست عید نوروزی که از بیداد ضحّاکی عزاست هرکه شادی می کند از دودهٔ جمشید نیست سر به زیرِ پَر از آن دارم که دیگر این زمان با من آن مرغ غزل خوانی که می نالید نیست بی گناهی گر به زندان مُرد با حال تباه ظالمِ مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست هرچه عریان تر شدم گردید با من گرم تر هیچ یار مهربانی بهتر از خورشید نیست وای بر شهری که در آن مزد مردان درست از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست فرخی یزدی